-
یلدایی که رفت
دوشنبه 1 دی 1393 00:29
شب یلدا بود یلدایی که طولانیترین وصال رو با تنهاییم داشتم سکوت مطلق اما پر از زجه به افتخار خودم منی که همه ی جشن های زندگیم رو تنهایی سر کردم منی منگ، پشت به قالی، رو بی دیوار، دیوانه وار به خود بی کسم خندیدم منی که اشکهایم را شمردم بلکه خوابم ببره خوابی عمیق شب یلدا بود یلدایی از ثانیه ی شروعش تا پایان غم انگیز فقط...
-
قلبم
شنبه 17 آبان 1393 22:33
وای خدا قلبم آیی بدجر درد داره داره میکشه منو خدا خدا خلاصم کن جان کی قسمت بدم خلاصم میکنی؟؟ ریه هام داغونه پر از دود داره تیر میکشه چشام تار شده درد دارم خدا بخدا درد دارم کجایی خدا آخه قربونت کجا مشغولی؟؟؟ اون عزراییلتو چند دقیقه بفرست پیش ما دیگه صبرم سراومده همیشه هربار که خوردم زمین بلند شدم بارها نخواستم بلند شم...
-
مرگ
شنبه 29 شهریور 1393 19:41
من یه مرده ام یکی که به زور روزا از جاش بلند میشه یکی که تو اتاقم به کما رفتم و دور از نور روشنایی ام آخه به چه روشنایی دل خوش کنم؟ به چه امیدی؟؟ به پاهای بی جونم که نا ندارن از راه پله ها برن پایین؟ یا به بدن سرد و بی روحم؟ به کی دل خوش کنم؟ به بابا، مامان، رفیقام، فامیلا یا به... به چیم بنازم؟ آی خدا قربونت برم دمت...
-
لعنت به من
سهشنبه 7 مرداد 1393 18:48
لعنت به من لعنت به آخر و عاقبت نکبت بارم لعنت به بدن سردی که روز به روز سردتر میشه و کاریش نمیشه کرد لعنت به چشمای همیشه گریانم لعنت به تنهایی که مدام لگد میزنه به آینده و بختم لعنت میگن تو خوبی بد دهن نشو...آخه تف به .... اه اشک لعنتی خفه شو برو گورتو گم کن بدجور خسته م کردی بیذارم دیگه از خود لعنتیم هم بیذارم سردمه...
-
تولد
یکشنبه 1 تیر 1393 17:06
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 خرداد 1393 12:01
عجب!!!
-
وقت رفتن
دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 17:10
قرار بود تا روزی که باشی و باشین و باشند بنویسم از زخم های دل داغ دیده م اما حالا دیگه همممممه تنهام گذاشتند همه آدمای گذشته م همه خاطره هام حتی خود خود تو تویی که.. سیگارت بودم ترک کردنی نبودم اما فهمیدم که تموم شدنیم می نویسم آخرین حرفای دلم رو براتون و بعد در سکوت خواهم خوابید **باشد که با مرگ دیگر چشمانم را باز...
-
افسردگی
پنجشنبه 4 اردیبهشت 1393 23:55
باز روزای تکراری و شبهای پر از اشک باز خیسی پتو و بالشم از گریه های شبانه ام باز هق هق های بی صدا و ناله هایی از قعر دل باز سیگار باز به باد رفتن آرزوها و آینده هام دریغ از یک آغوش دریغ از یک ذره محبت دریغ از مرگ خداییش دلم مرگ میخواد اما، نمیگذاری، نمیگذارد، نمیگذارند ای کاش کاش میشد آروم خوابید در این شبهای تاریک و...
-
اونم رفت
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 14:33
.. فروردین رو یادم میمونه روزی که از هم پاشیدم روزی که درد کشیدم روزی خون گریه کردم و کسی ندیدم اونم رفت مثل همه اونایی که رفتند و ولم کردند به حال خودم تاریخ مصرفم تموم شده افتضاح رفتن تو من رو کشت..به خاطرت رو پام وایسادم رفتن دوباره ت زمین گیرم کرد و رفتن اون باعث شد فلج بشم دیگه نمیتونم پاشم از این ور دوری عذاب...
-
بدون عنوان
سهشنبه 26 فروردین 1393 21:51
عجب.. این مدت انقدر بغضم بالا پایین کرده که ماهیچه های گلوم حسابی عضلانی شده یه پا بدن سازم واسه خودم دیگه حتی شبها هم قاطی پاتی می خوابم دیگه هیچ حسی واسم باقی نمونده وقتی میگم هیچ حسی یعنی هیچ!!! چه حال مزخرفی با اینکه همه شعرام درد دل واقعی خودمه اما این یکی رو خودمونی می نویسم تا غریبی نکنی! دلم درد داره، درد،...
-
رفتن تو
دوشنبه 25 فروردین 1393 10:15
باز منم تنها وکوله باری از حسرت باز دلم رسوا و در حس و حال غفلت رفتن تو کوله باری از حرس برام بجا گذاشت رفتن تو درد داشت، زجر داشت، مرگ داشت رفتن تو آغازیست برای مردن من رفتن تو پایانیست برای خندیدن من رفتن تو، رفتن تو، رفتن تو روزی که تو میری من میرم،من میمیرم و با نبودت در مرگ خودم هر لحظه مرگ نه! درد میگیرم تنهام...
-
روزهای بی تو
یکشنبه 10 فروردین 1393 18:31
عزیزم تو رفتی از پیشم هر شب اشکی درویشم میکنه، شکل شهری از شیشه م بیخوده، شانسی اون پیشم بمونه تا بیخ ریشم نشونه که دیشب پیشم بودی تو رویایی از شور و شوق و شادی تو می تونی بمونی تا تمام تخیلهام رو بکنم تسکین تنهایی هایی که بهم دادی انفرادی خورده قلم به جرمی احتمالی اشتباهی به قلبت رشوه دادی دشنه کاری بکنه قلبی که جز...
-
تحقیر
سهشنبه 27 اسفند 1392 12:04
آخ تو دنیا کسی هست اندازه ی من تحقیر بشه؟ بزرگ و کوچک مثل یه آشغال میبینند منو به هر دری که میزنم در به روم باز میشه اما اما تا میخوام برم تو در محکم به روم بسته میشه گه گاهی هم چند تا تف به روم پرت میشه آخه خدا مگه من چیز زیادی خواستم ازشون؟ مگه چیز زیادی ازت خواستم؟ تنها درد من اینه که تنهام بی کسم نه آغوش گرم...
-
بد جور تنهام
جمعه 23 اسفند 1392 22:47
باز مثل قدیم حبس در اتاقم باز آهنگهای فروغی نمیدونم چی بنویسم نمیتونم چیزی بنویسم حال و احوال دلم نوشتنی نیست حتی دیدنی هم نیست فقط خودم میدونم چه مرگمه اما دوایی برای دردم نیست گریه هم دیگه آرومم نمیکنه کارم شده نیشخند زدن به زمین و زمان دلتنگم اما کجاست دوای این دلتنگیم تنهام اما کجاست دوای این تنهایی غمگینم و تا...
-
داغونم
چهارشنبه 14 اسفند 1392 22:23
داغونم حالم اصلا جای خودش نیست آخ چقدر امشب دلم هوای 2سیب کرده آخ چقدر امشب دلم گریه می خواد آخ چقدر امشب دلم مرگ می خواد جدیدا قرص اعصاب خوردن رو یاد گرفتم جدیدا مزه سر دردم رو آرام اما مداوم می چشم جدیدا بدجور پرخاشگر شدم ای کاش می شد خلا مغزم را جوری پر کنم ای کاش پلهای پشت سرم رو خراب نمیکردند ای کاش خدا .......
-
سکوت
پنجشنبه 1 اسفند 1392 23:16
از سکوت بیزارم انگار که گویی در گوشم فریاد میزنند هیچی نمیشنوم اما انگار که دارم کر می شوم از سکوت بیزارم چون از تنهایی بعد از سکوتی که سالها میماند میترسم از سکوت بیزارم چون احساس تنفر آدها را میشنوم میشنوم که چگونه در دل با سکوتشان دارند نابودم می کنند
-
یک نخ دیوانگی
پنجشنبه 1 اسفند 1392 23:12
آخ چقدر دلم یک نخ سیگار می خواهد اما نمی توانم چقدر دلم برای دود تنگ شده نفسم یاریم نمی دهد خدایا..آن همه آدم کجا رفتند این همه خاطرات نیمه تمام را چگونه هضم کنم چرا دیگر برای همه اضافی هستم؟؟ حتی برای آنان که روزی جون می دادند برایم چرا دیگر دیدنی نیستم؟؟ چرا به جای نصیحت کردن نصیحتم می کنند؟؟ این من نیستم یعنی من...
-
شمعی سوخته
سهشنبه 22 بهمن 1392 12:14
امروز چه دلتنگم باز تمامی خاطرات برایم زنده شده خاطره هایی خوش از گذشته هایی تلخ دلم می خواهد از سپیده دم تا قعر شب گریه کنم اما نمی گذارد این بغض بی مروت من بگو کجایی؟؟ شمعی کوجک را با تمامی وجودم روشن کرده ام ساعتی ست که بر ان خیره شدم نیستی و من همچون این شمع از نبودت دارم می سوزم کمی بر شعله های درونم خیره شو ببین...
-
دل سنگین
سهشنبه 1 بهمن 1392 12:45
دلـــ ـم خیلــی گرفته با اینه بار امتحانات کوفتی بر شونه ام سنگینی نمی کنه اما همچنان سنگینــــــــم به زور تن لش خودمو از جام تکون می دم این سنگینی از چیســــت؟؟ دوای این درد کیست؟؟ چیست؟؟ دلتنــــ ــــــگم برای تمام نداشته هام دلتنگم برای آرزو های بر باد رفته ام بــــ ــرای... خودم هم تعــــ ــــجب می کنم آدمی مثل...
-
چاره نووس - بخت
یکشنبه 15 دی 1392 00:34
م ـ ـ ــ ـ ن گوڵێکی سی ـ ــ س و ژاک ـ ـ ــ ـ اوم وج ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ـ ـ ودم پە ڕپ ـ ـ ــ ـ ە ڕە چ ـ ـ ــ ـ ەرخ ـ ـ ــ ـ ی سپڵەش بولبولێکە و هەر وەکو خۆی دڵ ت ـ ـ ــ ـ ە ڕە ت ـ ـ ــ ـ ۆش هاودەس ـ ـ ــ ـ ـ تی چارەنووسی و بۆ نەمانم هە وڵــتە ئێ ـ ـ ــ وە دوون و من یەکێکم، کەی ئەوە ڕەسمی ش ـ ــ ـ ـ ەڕە دوژم ـ ـ...
-
باز از من برای تو
دوشنبه 9 دی 1392 19:39
بعد از مدتها دوری در خانه ام همه دورم را گرفته اند همه سراغم را می گیرند اما بیشتر از هر وقتی دوست دارم در اتاقم باشم در اتاقی که با تو زندگی کردم اتاقی که تک تک شبانه روزم را با تو گذراندم دوست دارم گوشه ای بشینم و چشمانم را ببندم بمیرم و باز با خاطرات تو زنده بشم دوست دارم همه آن روزها از نو با من زنده شوند گرچه...
-
خوشحالم
دوشنبه 9 دی 1392 19:23
می خواهم خوشحال باشم می خواهد خوشحال باشم چشم خوشحالم اگر این خواست توست پس خوشحالم به خاطر خنده هایت خوشحالم به خاطر اخم کردن هایی که پر از دوست داشتن بود و هست پر از شیطونی پر از دلگرمی هایی که همیشه آرزویش را دارم و داشتم به خاطر قهر کردن های دروغکیت به خاطر دلیل نمی خواهد بودنت برابر است با خوشحالی من نفس که میکشی...
-
یلدا
دوشنبه 2 دی 1392 04:32
شب یلداست و باز من تنها وای خدا!! طولانی ترین شب تنهاییم را می گذرانم طولانی ترین بغض را تا خواب دارم طولانی ترین حس دلتنگی طولانی ترین شب انتظار دلم می خواهد بنویسم اما دستانم همچون خودم می گوید "حسش نیست"! در انتظار مهمانی نا خوانده ام در انتظار خوش ترین خاطره ی زندگیم کجایی؟؟ خسته شدم از بس یه گوشه ماتم...
-
بیزارم
دوشنبه 2 دی 1392 04:21
بیزارم از این باد سرگردان بیزارم گویی باد هم مثل من عزیز دل گم کرده مثل منی که از خودم بیزارم از این باد بیزارم اما من باد نیستم باد به دنبال گمشده اش کل دنیا را آشفته می کند با زوزه های سردش دل همه را آدمها را سرد می کند اما من گرگی خسته ام نفسهایم همیشه داغ چشمانم پر از نا امیدی باد برای رسیدن به خواسته اش دل می...
-
انتظار
پنجشنبه 28 آذر 1392 01:02
-
تنهایی
پنجشنبه 14 آذر 1392 22:52
تنهایم تنها تر از همیشه تنها تر از گرگ سرگردانی که صدای زوزه اش گوش کل دنیا را نجوا می دهد تنها تر از تنها تنها تر از خدا می خواهم ببارم می خواهم بنالم بنالم از این تنهایی هیچ کس برایت دل نمی سوزاند هیچ کس با یاد تو نمی خوابد هیچ کس به تو اهمیت نمی دهد هیچ کس برای تو نیست هیچ کس دوستت ندارد هیچ کس بیادت نیست هیچ کس...
-
خدا رسیدگی کن
چهارشنبه 13 آذر 1392 16:36
همیشه وقتایی که کلاس اندیشه و معارف شروع میشه حرف از تعادل و تعامل جهان هستی است حرف از علت و معلول اما چرا این تعاملی که میگن در من نیست!؟؟ چرا علتی برای بدبختی هام نیست!؟؟ از سرما بی حس شدم اما دارم می سوزم فریاد میزنم با تمام وجود اما کسی صدایی نمی شنود اشک میریزم اما کسی نمی بیند چرا کسی صدای شکسته شدن غرورم را که...
-
کوچه
سهشنبه 12 آذر 1392 16:11
ڪوچـﮧ ﮮ شهر دل ــ م، از ص ــ ــ داﮮ پــــــاﮮ ﭠـــ ــــو خالیــﮧ، نق ــ ــ ــ ش س ــ ب ــ ــ ز ، خاطــــــره از روزاﮮ دور عاب ــ ــ ــ ــ ر ایــ ـ ـن ڪوچـــــ ـــــــه ﮮ خیالیــــ ــ ــ ــــﮧ ﭠـو شب ڪوچــﮧ ﮮ دل دیگــﮧ مـــــهـﭡـاب نمیـــــاد ﭠـوﮮ هجلــﮧ ﮮ چشام ع ــ ــ روس خ ــ ـ ـ ــ واب نمیـ ـ ـاد ڪوچــﮧ ﮮ شهر دلم ب...
-
دلم گرفته
دوشنبه 11 آذر 1392 19:26
این روزا اصلا حال خوشی ندارم کلا خرابم نمیدونم چرا این روزا حال و هوای دلم انقدر بارونیه البته بارونی بود اما بارونی تر شده انگار خدا همه ر؏د و برقاش رو، رو سر من خراب کرده حالم از این حالم بهم میخوره دورم شلوغه اما از همه روزای بی کسیم بیشتر احساس تنهایی می کنم چه حال وهوای حال به هم زنی دارم خودمم موندم در حسرت...
-
تــب و لــــرز
یکشنبه 10 آذر 1392 15:15
ســرما خورده ام بــ ــد جور نفسهایم داغتــر از همیشه امـا چشــــمانم ســــ ــــرد انــگار یـــــ ـخ بستــــــه اند انگار در این گرمــ ــای سوزنده یـــ ــــخ بسته ام چشمانــــــم چــون آهن گــــــــداخته ســـ ـــــرخ شده گویی خدایم راه جهنم را بهم نشون داده و از دور مناظره میکنم خنده بر لب دارم اما چشمانم اشکهای همیشگی...