دل نوشته های یک مرد تنها
دل نوشته های یک مرد تنها

دل نوشته های یک مرد تنها

فرمیسک (اشک)

اونم رفت

.. فروردین رو یادم میمونه

روزی که از هم پاشیدم

روزی که درد کشیدم

روزی خون گریه کردم و کسی ندیدم

اونم رفت مثل همه اونایی که رفتند و ولم کردند به حال خودم

تاریخ مصرفم تموم شده افتضاح

رفتن تو من رو کشت..به خاطرت رو پام وایسادم

رفتن دوباره ت زمین گیرم کرد

و رفتن اون باعث شد فلج بشم

دیگه نمیتونم پاشم

از این ور دوری عذاب آور تو و از اونور ...

سفیدی چشام حالا دیگه سرخه

دود شده تنها پاره تنم

و خنجرهایی که نمیتونم از پشتم بکنمشون تا ابد وصله ی جانم شده

بد جور رو دست خوردم

بد جور

نظرات 1 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 4 دی 1393 ساعت 22:53

سلام عالی بود با اجازه کپی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد