عزیزم
تو رفتی از پیشم
هر شب اشکی درویشم
میکنه، شکل شهری از شیشه م
بیخوده، شانسی اون پیشم بمونه
تا بیخ ریشم نشونه
که دیشب پیشم بودی تو رویایی از شور و شوق و شادی
تو می تونی بمونی تا تمام تخیلهام رو بکنم تسکین تنهایی هایی که بهم دادی
انفرادی
خورده قلم به جرمی احتمالی
اشتباهی
به قلبت رشوه دادی
دشنه کاری
بکنه قلبی که جز خواستن تو توش نبودش گناهی
زندگیمم سر سپرد به قصه بافی
قصه از احساسی که مثل ساتور بزنه به کسی که می خواست تو خاطراتش تو باشی
من یه لاشی شدم
و تو خیابون خودم
و تو بیابون وجودم
بی سر و سامون جلوه دادم
تو وجودی که شکوه نبود تو رو در خلا مغزم میکردم پر
نگاهت رو ربودم شدم یه ادم به درد نخور
تو دنیایی که نبودش به اندازه پوجی وجودم
تا چراغونی کنم روزای بی فروغم
و نبود خرشیدی که بسازه هر غروبم
زندگی آرام است مثل آرامش یک خواب بلند
زندگی شیرین است مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی رویایی است مثل رویای یک کودک ناز
زندگی زیبایی است مثل زیبایی یک غنچه باز
زندگی تک تک این ساعت هاست
خدا قوت .
- زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیرمغان اینهمه نیست
- در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست
- زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا ترا خود ز میان با که عنایت باشد
- زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
- ما و می و زاهدان و تقوی
تا یار سر کدام دارد