دل نوشته های یک مرد تنها
دل نوشته های یک مرد تنها

دل نوشته های یک مرد تنها

فرمیسک (اشک)

دلم گرفته

این روزا اصلا حال خوشی ندارم

کلا خرابم

نمیدونم چرا این روزا حال و هوای دلم انقدر بارونیه

البته بارونی بود

اما بارونی تر شده

انگار خدا همه ر؏د و برقاش رو، رو سر من خراب کرده

حالم از این حالم بهم میخوره

دورم شلوغه اما از همه روزای بی کسیم بیشتر احساس تنهایی می کنم

چه حال وهوای حال به هم زنی دارم

خودمم موندم

در حسرت پرواز موندم در حسرت این بغض نا متناهی

دیگه از این یکنواختی، از این اسارت، از این نفسهای سردی که کل بدنم رو میسوزونه خسته شدم

کاش می شد ببارم

فرقی نمیکرد تگرگ بشم یا باران

فرقی نمی کرد نم نم ببارم یا پریشان

فقط دلم میخواد ببارم



نظرات 1 + ارسال نظر
erfan دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 19:37

همیشه دل آدمای که چشم بسته اعتماد می کنند اینگونه است. منم.......................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد