دل نوشته های یک مرد تنها
دل نوشته های یک مرد تنها

دل نوشته های یک مرد تنها

فرمیسک (اشک)

افسردگی

باز روزای تکراری و شبهای پر از اشک

باز خیسی پتو و بالشم از گریه های شبانه ام

باز هق هق های بی صدا

و ناله هایی از قعر دل

باز سیگار

باز به باد رفتن آرزوها و آینده هام

دریغ از یک آغوش

دریغ از یک ذره محبت

دریغ از مرگ

خداییش دلم مرگ میخواد اما، نمیگذاری، نمیگذارد، نمیگذارند

ای کاش

کاش میشد آروم خوابید در این شبهای تاریک و سرد

کاش میشد خوابی دید از آرامش، از عشق، از ...

چشام اشک داره

کاش می تونستم همین الان همین جا گریه کنم

اما میترسم

اما ترسم از اینه که اونایی که فک میکنند غرق در خوشیم اشکام رو ببینند

می ترسم افسردگیم رو ببینند

می ترسم بهم حس ترحم پیدا کنند

از ترحم بیذارم

نمی خوام برام دل بسوزونند

نظرات 1 + ارسال نظر
الهـــــــــی سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1393 ساعت 18:59 http://search44.blogfa.com

سلام بزرگوار چرا اسم وبلاگم نیست .
اتفاقا نوشتهاتون خیلی زیباست ادامه بدید من هم میام تا
در توانم هست نظر میدم .

قالب وبلاگتون زیباتر شده .
انشاالله که موفق باشید.

سلام سلام
مرسی
ببخشید قالب رو ک عوض کردم اصلات وقت نکردم بیام اضافه کنم
ب زودی درست میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد